: احتمالاً اکثر ما فکر میکنیم همیشه مشغول گوشدادن به دیگران هستیم. اما چه مقدار از این «گوش دادن» نوعی شنیدن فعالانه است که طی آن منتظریم نوبت ما برسد تا جوابی هوشمندانه، خندهدار یا اندیشمندانه بدهیم؟ حقیقت این است که اکثر ما گوشدادن را بهخوبی جعل میکنیم. با سر تکان دادن تأیید میکنیم و «عجب»، «البته» و «حتماً همینطوره» این مسئله تا چه حد فراگیر است؟ با کمتر و کمتر گوشکردن به آدمها چه چیزی را از دست میدهیم؟ درباره این سؤالات وب گاه «ترجمان» گفتوگویی با کیت مِرفی، خبرنگار و نویسندۀ کتاب خوب گوش نمیدهی، را با ترجمه سیدمحمد ابوهاشمی به فارسی منتشر کرده است. خلاصهای از این گفتگو در ادامه از نظر میگذرد:
ایلینگ: من هیچ مهارتی در خوشوبشهای کوتاه در دورهمیها ندارم. در همچین مکالمههایی سؤالاتی از قبیل «شغلت چیه؟» یا «اهل کجایید؟» ردوبدل میشود. این آغاز گفتوگویی سطحی است که در آن افراد رفتارهای کلیشهای از خود نشان میدهند و به نظر میرسد هیچکس واقعاً در حال گوشدادن به دیگری نیست؛ انگار همه میدانند که ما اینجا هستیم تا به نوعی میهمانی را گرم کنیم و اختلاط کنیم، ولی کسی واقعاً در حال گوشدادن نیست. درست میگویم؟ یا اینکه من بیش از حد بدبینم؟
مرفی: نه، کاملاً درست میگویید. این دقیقاً همان اتفاقی است که میافتد وقتی کسی همچین سؤالاتی از شما میپرسد «شغلت چیه؟»، «چند تا بچهداری؟»، «کدوم محله زندگی میکنی؟»، هدف آنها این نیست که واقعاً شما را بشناسند یا درکتان کنند. صرفاً دارند تلاش میکنند جایگاه شما را در طبقهبندی اجتماعی ذهنیشان پیدا کنند.
ایلینگ: همینطور است.
مرفی: آنها واقعاً به دنبال گوشدادن به شما نیستند. تنها میخواهند پوشۀ مناسبی را پیدا کنند که باید پروندۀ شما را داخلش بگذارند و بروند سراغ نفر بعدی. این از آن دست مواجهههایی نیست که واقعاً تلاش دارید همدیگر را بشناسید… همه فقط منتظر لحظهای هستند که لبهای شما به هم دوخته شوند تا عرضاندام کنند. من عاشق این هستم که کاری کنم افراد خارج از این موضوعات متداول صحبت کنند تا بفهمم واقعاً کی هستند… زمانی گفتگو معنادار میشود که شروع به پرسیدن سؤالات واقعی میکنید همۀ افراد داستانهای خوبی دارند البته اگر سؤالات درستی از آنها بپرسیم. اگر کسی حوصلهتان را سر میبرد به این خاطر است که سؤال درستی را از او نپرسیدهاید!
ایلینگ: ترفند شما چیست؟
مرفی: برقرارکردن ارتباط چشمی. اینکه چشم شما به صفحۀ موبایلتان نباشد. اینکه به اطراف اتاق نگاه نکنید که ببینید چه آدمهای مهمتری به مهمانی آمدهاند. اینکه هولهولی حرف نزنید. بخشی از راهکار همین است که فقط آرام باشید، اما درعینحال از آنها سؤالاتی در مورد خودشان بپرسید، البته نه از آن دست سؤالات تعیین سطح که در موردشان صحبت کردیم… من همیشه به مسائل مربوط به دیگران توجه میکنم. اگر طلا یا جواهری انداختهاند، پشت هر کدام از این جواهرات حتماً داستانی هست، حتی اگر آنها را از بازار اجناس دستدوم گرفته باشند. داستانش شنیدنی است. از کدام بازار اجناس دستدوم؟ همیشه به این بازارها سر میزنی؟ سؤالاتی از این دست. یا مثلاً میگوید، مادرم این را به من داده است، یا دوست سابقم و بعد کل ماجرا را برایتان تعریف میکند که همیشه شنیدنی و هیجانانگیز است، و این اصلاً کار سختی نیست.
ایلینگ: شما میگویید با آدمهایی که از درستی خودشان مطمئن هستند محتاطانه برخورد میکنید؛ مطمئناً یکی از موانع گوشدادن این است که آدمْ مستِ درستی مزخرف خودش باشد. وقتی فکر میکنید از قبل همه چیز را میدانید، گوشدادن به دیگران کار سختی است. از جهاتی، تا وقتی با پیشداوری به حرفهای دیگران گوش میدهید نمیتوانید واقعاً حرفشان را بشنوید. شنیدم در این مورد در مصاحبۀ دیگری صحبت کردید. در مورد فقدان مکث در گفتگوها میگفتید. بهخصوص در فرهنگ ما؛ و خدایا، این واقعاً نشانهای از گوش ندادن است. چون اگر واقعاً در حال گوشدادن باشید، همزمان به این فکر نمیکنید که خودتان بعد از او چه میخواهید بگویید. اگر از قبل سخنرانی خود را آماده کرده باشید، و سر ضرب بیانش کنید، همین نشانۀ این است که فقط منتظر بودید نوبت خودتان برسد. ظاهراً این بخشی از فرهنگ آمریکاییها شده است.
مرفی: درست است. مطالعاتی در این رابطه در فرهنگهای متعددی انجام شده. فرهنگهای غربی بدترین وضع را داشتهاند و این را باید در مفهوم میهماننوازی بجوییم. در فرهنگهای آسیایی، این طرز فکر وجود دارد که اول باید از طرف مقابل پذیرایی کنند و میهماننواز باشند. در این فرهنگها بیادبی است که بیمقدمه بپرید وسط حرف دیگران و خودنمایی کنید و به همین خاطر آدمها میترسند با این کار شأن و شخصیتشان زیر سؤال برود. سریعترین راهی که میتوانید شخصیت خودتان را زیر سؤال ببرید همین است که بدون گوشدادن به چیزهایی که در جریان بوده، دهن خود را باز کنید و شروع به حرفزدن بکنید… چیزهای زیادی هست که نمیشنوی بهخاطر رفتاری که از خودت در گفتگو به نمایش میگذاری؛ و سؤالاتی که نمیپرسی اطلاعاتی هستند که از آنها محروم میشوی، یا به این خاطر که شنوندۀ خوبی نبودی متوجه آنها نشدی؛ و این گوش ندادن واقعاً تو را بهعنوان یک انسان، و البته همچنین در روابطت، فقیر میکند. در روابط انسانی گوشدادن همه چیز است!