ربودن دختر باستانشناس با وعده مرمت آثار تاریخی
آرمین بینا
مردی که متهم است دختر باستانشناس را با وعده مرمت آثار باستانی فریب داده و پس از تعرض به وی اموال او را سرقت کرده در بازجوییهای بیشتر به آدمرباییهای سریالی اعتراف کرد.
چندی قبل دختر جوانی در تهران به اداره پلیس رفت و از راننده خودروی پژویی به اتهام آدمربایی، سرقت اموال و آزار و اذیت شکایت کرد.
شاکی در توضیح ماجرا گفت: «من باستانشناس هستم، البته در رشته دیگری در دانشگاه درس خوانده و مدرک گرفتهام، اما باستانشناسی را به صورت تجربی و از طریق برادرم که کارشناس ارشد رشته باستانشناسی است یاد گرفتهام. از دوران کودکی علاقه زیادی به این رشته داشتم و اطلاعات و تجربیات زیادی هم درباره باستانشناسی دارم و از طرفی هم در کار مرمت آثار باستانی، زیرخاکی، عتیقه و دفینهها فعالیت دارم. به همین خاطر در اینستاگرام صفحهای دارم و برای کارم تبلیغ میکنم و دنبالکنندههای زیادی دارم.»
آشنایی اینستاگرامی
وی ادامه داد: «چند روز قبل مرد جوانی به نام کامیار در اینستاگرام به من پیام داد و گفت تازه صفحه من را در اینستاگرام دیده است و علاقه زیادی هم به عتیقه و زیرخاکی دارد. او گفت میخواهد در این باره اطلاعات بیشتری به دست آورد. بههرحال کامیار ارتباط پیامکی با من برقرار کرد و درباره باستانشناسی سؤالهای زیادی میکرد. هنوز یک روز از آشنایی ما نگذشته بود که مدعی شد باغی در یک روستای قدیمی دارد که آثار باستانی زیادی در آن دفن و مقداری از آثار را هم کشف کرده است و نیاز به کمک من دارد. او حتی عکس تعدادی ظروف سفالی عتیقه هم در اینستاگرام برایم فرستاد و گفت از داخل باغش کشف کرده است. اوگفت ظرف سفالی قیمتی مربوط به دوران پیش از اسلام هم دارد که شکسته است و از من خواست آن را مرمت کنم و من هم قبول کردم.» من هم به او اعتماد کردم و برای دیدن ظرف سفالی عتیقه با او قرار ملاقات گذاشتم تا ظرف را از او بگیرم و آن را مرمت کنم. او چند ساعت قبل با من در یکی از خیابانهای غربی تهران قرار ملاقات گذاشت و با یک خودروی پژو به سراغم آمد. سوار خودرو شدم تا کاسه سفالی را به من بدهد که گفت بهتر است کمی آنطرفتر کاسه را بگیرم، چون آنجا خیلی شلوغ بود و من هم قبول کردم و او به راه افتاد. کامیار پس از طی مسافت کوتاهی ناگهان مسیرش را تغییر داد. میخواستم به او اعتراض کنم که با دستان قویش چند مشت به پشت گردن و سرم زد، بهطوریکه نیمه بیهوش شدم و توان هیچ حرکتی نداشتم. درحالیکه گیج و بیحس بودم او مرا به باغی در اطراف تهران منتقل کرد و در آنجا اموالم را سرقت و بعد از آزار و اذیت مرا در نزدیکی بیمارستانی رها کرد و گریخت. پس از آن به بیمارستان رفتم و چند ساعتی بستری شدم تا اینکه حالم بهتر شد. حالا به اداره پلیس آمدهام تا از مرد آدمربای خشن شکایت کنم.»
بازداشت متهم
با شکایت دختر جوان، تیمی از کارآگاهان پلیس آگاهی به دستور بازپرس دادسرای امور جنایی تهران تحقیقات خود را برای شناسایی و دستگیری متهم آغاز کردند.
مأموران پلیس در بررسی دوربینهای مداربسته محل حادثه دریافتند دختر جوان بدون هیچ مقاومتی داخل خیابانی شلوغ سوار خودروی پژو شده و راننده هم از محل دور شده است. همچنین در بررسیهای بعدی مشخص شد چند ساعت بعد همان خودرو پیکر نیمهجان دختر جوان را در نزدیکی بیمارستانی رها میکند و از محل دور میشود.
در بررسیهای بعدی مأموران شماره پلاک خودروی متهم را به دست آوردند که مشخص شد متعلق به مرد جوانی به نام پرویز است. بدین ترتیب پرویز تحت تعقیب قرار گرفت و مدتی بعد هم از سوی مأموران شناسایی و بازداشت شد.
پیامکهای تهدیدآمیز
متهم ابتدا منکر جرم آدمربایی، سرقت و آزار و اذیت دختر جوان شد و ادعا کرد با شاکی ارتباط دوستانه داشته است، اما مأموران در بررسی تلفن همراهش با پیامکهایی از سوی زنان و دختران جوانی روبهرو شدند که به شیوههای مختلف در دام وی گرفتار شده بودند و متهم از آنها اخاذی کرده بود. دختران جوان به متهم پیامک زده بودند که چرا به دروغ آنها را فریب داده است و متهم نیز آنها را تهدید کرده بود تا موضوع را به پلیس خبر ندهند.
اعتراف
با به دست آمدن این اطلاعات، متهم دوباره مورد بازجویی فنی قرار گرفت و این بار وقتی با دلایل و مدارک روبهرو شد به آدمرباییهای سریالی و سرقت از شاکیان اعتراف کرد.
پرویز در ادعایی گفت: من وضع مالی خوبی داشتم و عاشق دختر جوانی بودم که قرار بود با او ازدواج کنم. آنقدر دلباخته او بودم که کور شده بودم و واقعیت را نمیدیدم. مدتی بعد دختر مورد علاقهام همه ثروت مرا بالا کشید و همراه پسر دیگری برای زندگی به کشور