همه می‌پرسیم: آیا می‌توانم تغییر کنم؟



انسان همواره در پی پیدا کردن توجیهی برای اشتباهات خود است، در حالی که می‌داند این کار مثل خوردن آب شور است که نه تن‌ها دردی را دوا نمی‌کند، بلکه بر تشنگی او می‌افزاید. بشر امروز تصور می‌کند با داشته‌های بیشتر می‌تواند بر اضطراب و ترس از نداری غلبه کند، در حالی که حرص به جمع کردن و مصرف دیوانه‌وار اتفاقاً به اضطراب انسان دامن می‌زند و او را گرفتارتر و درمانده‌تر می‌کند.
گاهی عمری طول می‌کشد تا متوجه می‌شویم این رویدادها، شرایط و آدم‌های دیگر نیستند که پیامد‌های زندگی ما را رقم می‌زنند و با دلسوزی به حال خود و چهره قربانی به خود گرفتن، قادر نخواهیم بود مشکلات‌مان را حل کنیم. باید این واقعیت را باور کنیم که این خود رویداد‌ها نیستند که پیامد‌ها را رقم می‌زنند، بلکه واکنش‌ها به رویدادهاست که تعیین‌کننده و مهم است. اکثر انسان‌ها از روی عادت به محرک‌های مختلف پاسخ یکسانی می‌دهند، هر چند ترک این اعتیاد دشوار، اما ممکن است. انسان می‌تواند واکنش خود به رویداد‌ها را تغییر بدهد و نتایج متفاوتی بگیرد. یادمان باشد این ما هستیم که واکنش‌های خود را در برابر رویداد‌ها انتخاب می‌کنیم. اگر چنین رویکرد عاقلانه‌ای را انتخاب نکنیم، به دیگران این پیام را می‌دهیم که این رفتار توست که واکنش را تعیین می‌کند. من هیچ کنترلی روی واکنشم ندارم و قربانی رفتار تو هستم. یادمان باشد که کلید تغییر، آگاهی است. در اکثر موارد، دلیل عصبانیت ما چیزی که وانمود می‌کنیم نیست. همه آدم‌ها دوست دارند محترم شمرده شوند و وقتی احساس می‌کنند دیگران به آن‌ها اهمیت نمی‌دهند، عصبانی می‌شوند.
اما چرا نمی‌توانیم واکنش‌های خود را نسبت به دیگران تغییر بدهیم؟ اولین علت عادت است. عادت در انسان احساس عجز را تقویت می‌کند، زیرا عادت نیروی بسیار قدرتمندی است که، چون به مرور زمان و به شکلی تدریجی شکل می‌گیرد، نهادینه می‌شود و تغییر آن به زمان و تلاش زیادی نیاز دارد. برای مبارزه با عادت ابتدا باید کاری را با شیوه متفاوتی انجام بدهیم. هیچ قانون لایتغیری وجود ندارد که همیشه کار‌هایی را با یک شیوه خاص انجام بدهیم. تغییر در روش شاید در ابتدا عجیب به نظر برسد، اما پس از مدتی عادی می‌شود. به خود بقبولانیم که درماندگی در برابر عادات را متوقف و نحوه پاسخ و واکنش خود را انتخاب کنیم.
دلیل دوم احساس درماندگی، فقدان انگیزه کافی است. علت اینکه نمی‌توانیم شیوه‌های کاری یا واکنش‌های خود را تغییر بدهیم، شاید این باشد که گرفتار سندرم «آیا می‌توانم تغییر کنم؟» شده‌ایم. واقعیت این است که اکثر آدم‌ها از تغییر می‌ترسند و انگیزه کافی برای تغییر کردن ندارند، بنابراین کسانی تغییر می‌کنند که عمیقاً چنین چیزی را می‌خواهند. باید درماندگی در برابر عادات را متوقف و به سمت آزادی برای انتخاب‌های جدید حرکت کنیم. درگیری با دیگران یک انتخاب بی‌ثمر و بیهوده است. بهتر است مدیریت کردن آن‌ها را یاد بگیریم و برای این کار، ابتدا باید بتوانیم احساسات و واکنش‌های خودمان را مدیریت کنیم. یادمان باشد دیدگاه دیگران هم برای خودشان معتبر است و همواره در مورد یک موضوع واحد، دیدگاه‌های متفاوتی وجود دارند. قبل از اینکه با دیگران درگیر شویم، باید به دیدگاه آن‌ها نسبت به موضوع فکر کنیم. بسیار به ندرت پیش می‌آید ما جهان را همان گونه ببینیم که دیگران می‌بینند. برای داشتن رابطه سالم، شاد و پایدار باید بیاموزیم جهان را از منظر دیگران هم ببینیم.