پس از مسئله اغتشاشات سال گذشته همه به پدیده دهه هشتادیها و خلأهای جدی در این نسل اشاره کردند و اینکه ما دیگر این نسل را از دست دادیم، اما در گام بعدی پا را فراتر نهاده و سخن از «زمستان دینداری» به میان آوردند.
یعنی تلاش برای القای یک خوانش خاص و جدید از ایران و ایرانی عصر انقلاب اسلامی. حال باید پرسید آیا واقعاً ما همه نسل جدید یا قاطبه آنان را از دست دادهایم؟ اگر به این باور برسیم، همانطور که رسانه چنین میگوید، دچار یأس فراگیر میشویم و احساس قرارداشتن در لبه پرتگاه پیدا خواهیم کرد و یقیناً ترس برادر مرگ است.
پس شیوه منطقی مواجهه با مسئله آن است که هم دچار یأس و هم تبختر و اعتماد به نفس کاذب نشویم. مسئله را در همان حدود واقعی آن ببینیم و برای آن تدبیر کنیم. این نوع از مواجهه یعنی خروج از افراط و تفریط در پرداختن به مسئله.
مهمترین عامل حرکت وپویایی یک جامعه، «عزم و انگیزه» موجود در آن جامعه است. اما عزم زمانی شکل میگیرد که اعتماد به نفس وجود داشته باشد. وقتی ملتی خود را در آستانه موفقیت میبیند، عازم میشود یا اگر عزم دارد در عزم خود مستحکمتر میشود. دقیقاً زمانی که جبهه حق رزمایشهای بزرگ فرهنگی خود را به رخ جهان کشید، به گونهای که همه مقیاسهای کنش ملی را جابهجا کرد و تحلیلهای جامعه شناختی یارای توصیف و تحلیل این رخداد را نداشتند، اتاق فکر غرب به این نتیجه میرسد که باید این مسیر را کنترل و این حرکت را تخریب کرد. تشدید تلاشها برای رخ نمایی بیحجابی در جامعه در این مسیر قابل فهم است. بیش از پنج سال بود که «راهپیمایی میلیونی اربعین» تحلیلگران غربی را به چالش کشیده بود. جبهه حق با همه وجود در حال نظاره قدرت خود با محوریت ولایت بود. این یک رزمایش بزرگ در مقیاس امت اسلام بود.
از سوی دیگر رویداد «سلام فرمانده» از یک سرود و اجرای معمولی فراتر رفته و وارد فرهنگ عمومیملتهای مسلمان و حتی فراتر از کشورهای جبهه مقاومت شده بود. سرودی که دیگر یک سرود معمولی یا حتی ندبه انتظار نبود، بلکه عنصر ایجاد «هویت امتی» برای مسلمین جهان با رویکرد «مبارزه با طاغوت» با محوریت ایران برای نفی ظلم و زمینهسازی ظهور بود. روند رو به گسترش اجرای مردمی سلام فرمانده نشان از وجود جان مایهها و بسترهای فرهنگی آماده در ملل اسلامی داشت که برافروخته شدن و زنده شدن و عازم شدن و شعله ور شدن آنها میتواند خرمن غرب را بسوزاند.
برگزاری مراسمات مذهبی، چون اعتکاف، شب قدر، عاشورا، فاطمیه و عید غدیر موجب شده بود عناصر فرهنگی جبهه حق جلوهگری کند و خود را به رخ غرب بکشد. در چنین فضایی جبهه حق «مصممتر از قبل» و عازمتر از همیشه آماده کنشگری میشد. این گارد اجتماعی و این اعتماد به نفس ملی که زمینهساز اقدام ملی است، موجب تجمیع ارادههای سست در میدان که از آن به عنوان قشر خاکستری یاد میشود، نیز بود. یعنی توان یارگیری از همه اقشار را دارد. اساساً امور مذهبی، چون اربعین، عاشورا، غدیر و جلوههای این چنینی از فرهنگ اسلامی از ظرفیت فوقالعادهای برای ایجاد وحدت و گردهمایی امتی برخوردار است. در چنین شرایطی شما حتی میتوانید به اقشاری که به سادگی و تا پیش از این دسترسی نداشتید، نگاه داشته باشید. چرا که دایره پذیرش در آن بالاست. یعنی شما در حال برگزاری رفراندومهای متعدد مذهبی در مقیاس ملی هستید که هویت ملی شما بعد از انقلاب اسلامی را تأیید و تقویت میکند. این امر برای غرب نگرانکننده است.
مهم نیست که انتخاب و کنش سیاسی خرد این افراد چیست. مهم آن است که حضور آنها در این میتینگهای مذهبی – فرهنگی یعنی تأیید رویکرد فرهنگی انقلاب اسلامی و این تأیید یعنی برخورداری انقلاب اسلامی از پشتوانه مردمی. یعنی همه تلاشهای غرب طی این سالها برای ایجاد شکاف بین اقشار مختلف و هویتسازی برای قشری به نام قشر خاکستری یا نسلی به نام نسل z همه به چالش کشیده شده است. پس باید برای این وضعیت چارهای بیندیشد. برای این مقصود باید «عنصر عزم ملی» شکل گرفته در ایران را مخدوش کنیم. برای این امر به تغییر در نظام محاسباتی ملی به ویژه در گام دوم اقدام خود با تمرکز بر جامعه دینی روی آوردند.
إنَّما ذلِکمُ الشَّیطانُ یخَوِّفُ أَولِیاءَهُ فَلا تَخافوهُم وَخافونِ آن کنتُم مُؤمِنینَ این راهبرد شیطان برای ایجاد تزلزل در جبهه حق است که با توسعه خوف، عزم آنها را به چالش میکشد. این همان چیزی است که رهبری از آن بهعنوان نظام محاسباتی یاد کردند. جامعهای که تصویر مثبتی از خود دارد، و در نبرد تمدنی خود را فاتح میداند، میکوشد فتوحات خود را گسترش دهد، اما اگر به همین جبهه گفتید شما در اقلیت هستید، جامعه از دست رفته است، دهه هشتادیها نسل سوختهاند، مردم از دین و مذهب رویگردان شدهاند، همه اینها موجب برهم خوردن عزم و تصویر این ملت از خود و آینده میشود. حتی بدحجابی و تظاهر به آن هم نباید تصویر واقعی ما را از متن حقیقت جاری در جامعه تغییر دهد و دشمن میکوشد با برجستهسازی برخی هنجارشکنیها و زیاد نشان دادن آنچه در واقعیت محدود است، اما جلوه ظاهری دارد، نظام محاسباتی ما را تغییر دهد. از این روی باید واقعیت را بر اساس حدود آن و نه متأثر از رسانه خوانش کرد. جامعه ایران، جامعه دینی است که در برخی احکامها و مظاهر دچار نقصان است رزمایش فرهنگی و اقدامات صادقانه تبلیغی این نقصان را هم رفع خواهد کرد.